شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی به فتوای اغلب فقها واجب عینی است.
برای اینکه بتوانیم انتخاب درستی در رای دهی خود داشته باشیم اول باید نگاه درست و شناخت نسبی از احزاب موجود در ایران و اهداف اصلی ایشان داشته باشیم .
در این نوشته کوتاه سعی میشود تا حدودی این شناخت به صورت دسته بندی شده و با توجه به شناخت کلی از تئوریسینهای ان انجام شده است . مطمئنا اختلافاتی هم در رد این نظر وجود دارد که من معتقدم بهتر است هرکس به صورت واضح نظر خود را با شرح کامل یا نسبی بیان کند تا در نتیجه ،هدف گذاری دقیق انجام گیرد . قبلا عرض کنم که من خودم از اینکه احزاب مشخص کننده نظام حکومتی جامعه قرار گیرند ،خوشم نمی اید ولی باید قبول کرد که ما چه بخواهیم یا نخواهیم این مسئله در نظام سیاسی انقلاب رخ نموده است.
احزاب در ایران:
به طور کلی احزاب ذر ایران به سه گروه عمده تقسیم می شوند.
1-گروههای چپ گرا یا اصلاح طلب
2-گروههای راست گرا یا اصولیون
3-گروههای ملی گرا یا پان ایرانیسم
ایا دشمنی خطرناکتر از حماقت انسان را تهدید میکند ؟. فکر نمیکنم!
ایا دوستی فریبنده تر از غرور داریم؟!
ایا کلامی اشناتر از من پیدا می کنی!؟؟
زهر کدامین درد از همه بدتر است ؟حماقت یا غرور ناشی از ان
ما به این درد میگوییم :جهل مرکب
یعنی هم نمیداند ،هم به انچه وارونه فهمیده افتخار میکند !!!!!!!!
شاید همه جا نظیر این افراد را دیده ایم،
همیشه حرص ادم را در می اورند !
این روزها نمونه شان را در کوچه پس کوچه های سوریه و عربستان و پاکستان و افغانستان و امریکا و سرزمین اشغالی زیاد میبینیم.
از بس حماقت زیاد شده ،اینهاهم روز به روز دارند زیاد می شوند .
هر روز یکجا ادم میکشند و به این کشتار خود افتخار میکنند .
کله هاشان پر باد و شکمهاشان سیر و دهانهاشان درگیر غنپز و ژستشان گول زننده است!!!!!!!!
اگر هر روز به ایشان بگویی بابا دارید اشتباه می کنید ،باز خود را عالم تر از همه میدانند !!!!!!!!
جالب است !تلفیق ژست پر زرق و برق غربی با این پشمالو های بربر مآب!!!!!!!!!
یک روز در افغانستان به بهانه ترور ،با هم میجنگند و به خون هم تشنه می شوند و روز دیگر دست در اغوش هم میرقصند و شرابی از خون مسلمانان را بالا می کشند.
ایا براستی وهابیت هنوز گنگ است؟نمیتوان دست خون الودش را که از دامان اغشته صهیونیزم سیراب میشود ،با چشم عقل مشاهده کرد ؟؟
امروز مسلمانان در غرب به بهانه اینان و در خاور میانه با حضورشان عذاب میشوند.حضور نحسشان دائم جنگ افرینی میکند .
خنده دار این که حتی به جسد شهدا هم رحم نمیکنند و هر جا نشانی از اسلام ناب هست، را می خواهند پاک کنند . گنبد و حرم و مسجدو حسینیه و حتی قبرستان و..،از دستشان خلاصی ندارد . مثل خوره افتاده اند به جان مسلمانان
خدایا اگر میشد بیشتر در وبلاگم لیاقت پرداختن به ایشان را میدادم شاید دیگر جایی برای خودم باقی نمیماند و اینجا دفتر من است تا در ان بارقه ای از درونم را به نمایش بگذارم . پسسسسسسسسسسس بمیر ای حماقت وهابی که حتی لیاقت نوشتن را هم نداری!!!!!!!!!!!!
مادرم چشم خیس مرا دید و ناله کرد
ای وای ،فکر کدامین سبوی خشک
فرزند نازک دل مرا
تا کیمیای سرخ جدایی کشانده است
دستش چو بوی یاس
اشک از رخم گرفت
ارام و بی صدا
اغوش را گشود
تا در کنار او غم را کشم به دار
گفتم
بگو به من
راز نهانی ات
در سینه ات چه نشاندی بگو به من
مادر سکوت قلب صبورت مرا شکست
مادر چروک صورت زردت مرا گسست
من در پی تو امده ام در جهان تو
مادر غروب صبح امیدت مرا شکست
........................................
.......................
هجای هزاران امید ناب
در کوچه های جهان می پراکند
مثل ققنوس
می سوزد تا متولد شوی
مثل فاطمه
سوخت تا از وجودش شیعه متولد شد
اول ممات بعد حیات
اینچنین است که جاودانه میشوی
اری
نستوهی وجود ،به اعجاز مادر است
دل نوشته ای در شب شهادت بی بی دو عالم
بدن انسان مثل یک کارخانه است.
کلیه ،قلب، ریه ها
،معده و روده ها ،کبد ،
استخوانها و ماهیچه ها ،
مغز و غدد ،همه وهمه ،همچون کارگرانی در خدمت روح انسان هستند.
شاید غلو باشد که بگوییم بدن انسان از خود او جداست.
وقتی به پیری میرسی با این که بدن نیروی جوانیش از بین رفته ولی گاهی کارهای کودکانه اش دیگران را به خنده وامیدارد .
بعضی میگویند کودک درونش فعال است.
اما نه ،این روح اوست که هنوز کودک مانده و بزرگ نشده !
بدن وقتی با تمام وجود میتواند کار کند که روح بدن را به کار بکشد .
جدایی این دو در عین وابستگی روح به ظرف ،در هر برهه ای از زندگی نیاز به دریافت انسان از درون خود دارد.
نمیدانم حرفم درست است یا نه ولی وقتی میگویند در پل صراط بعضی چهار دست و پا و بعضی سینه خیز میروندو بعضی میدوند ،فکر میکنم به خاطر سن روحشان است نه سن جسمشان.
سن روح با کسب معارف بالا میرود نه با گذشت زمان
مجردات همیشه جوانند و هرگز پیر نمیشوند چون کسب معارف حد یقف ندارد
روح هم از مجردات است و فرق روح انسان با دیگر مجردات (مثل فرشتگان) این است که همیشه نیاز به ظرف دارد و مستقل نیست .(مثل مایعات که برای دیده شدن نیاز به ظرف دارند )
لذا در هر برهه ای به یک بدن وارد میشود واین همان حرکت جوهری است که معتقد است جسم ان به ان در حال تغییر است
شاید بتوان گفت که انسان هرگز پیر نمیشود ولی تحت تاثیر بدن پیر خود تغییر میکند
یک انسان عالم از یک بیسواد (از نظر معارف الهی ،نه سواد دنیایی) روح بزرگتری دارد و لذا شناخت او از دنیای پیرامونش باعث میشود تا پرواز بالاتری داشته باشد و در دنیای ملکوت سیر کند
پس نمیتوان انتظار داشت همه حرف او را بفهمند و او را درک کنند
از این جاست که میتوان نتیجه گرفت چرا انسان بر پل صراط (پل شناخت) به گونه های مختلف حرکت میکند تا خود را از جهنم پیرامونش رهایی ببخشد
و در این حال وای به حال کسی که از الفبای الهیات ،در الف ان مانده است و خوشا به حال انکه لااقل میداند به کجا میرود و درگیر بازیچه های این دنیای موقتی نیست.
به امید روزی که روح ما هم از پیش دبستانی معارف بالاتر برودودر گیر و دار خود شناسی ،کفشی نو بپوشد و در کوچه پس کوچه ازمون هایش دوام بیاورد
پر پرواز در اورد و در اسمان ملکوت به گلهای خوش بوی معرفت برسد درست مثل هواپیمایی که پس از سرعت زیاد به اسمان عروج میکند .
الهی اکرمنا بنور الفهم
سال نو با کوله باری از حوادث داره میاد .شاید یه جورایی مثل مار به خودمون بپیچیم .
شایدم گنجی منجی ،چیزی به تورمون خورد و خدای نکرده ثروتمند شدیم.
خدا رو چی دیدی ؟ شایدم زد و همه خرت و پرتامونو جمع کردیم رفتیم به دیار باقی
خلاصه خوش یا نا خوش ،ان هم بگذرد!!
سال نو بر همه خوبان عالم مبارک باشه ..
وقتی مثل غریبه ها از کنارم می گذرید وبا نگاه پر از کینه ویا گاهی سر به پایین ،نگاهم می کنید غصه تمام وجودم را می گیرد.
ملت پاک ،عزیزان من،
من بین شما وباشما زندگی میکنم درسختی ها پابه پای شما می ایم در حالی که درشادی کنارتان نیستم وشادی های شیرین وگاهی ( از نظر اعتقاد من)گناه الوده تان ، مال شماست ،می خوانید و می خندید و می رقصید .
وموقع غمها و ناراحتیها و گلایه که میرسد یاد من می افتید.
در حالی که من برای بر هم نخوردن شادی هایتان تحمل می کنم و با حضور در کنارتان صورتم خندان می شود .
باور کنید من هم از شمایم
جدا از شما نیستم .
گرچه از یک طرف دشمن ،چون پلنگ زخمی ،هر روز نیشتری تازه بر وجودم می نوازد و متعصبین خود رای هم از طرف دیگر ،بر صورتم خراشی تازه می اندازند
ممکن است با من صمیمی نشوید چون از گفتگو در مورد انچه من میخواهم خوشتان نیاید.
چون به خاطر عالمی که من در ان سیر میکنم،
برمنبر رسول خدا امر و نهی می کنم ،موقع غم میگریانم و موقع خطر،پیش قراول میشوم وهشدار میدهم تا در چاه نااگاهی فرو نروید .در حضور دشمن کینه جو، خون تازه در رگهای غمزده جاری میکنم تا تن خسته تان را به حرکت دراوریدو چون شیر بیشه روبهان فرصت طلب را از حریم دین و دنیاتان برانید .
و اینها به این دلیل است که با روح انسانی شما اشناتریم و بر جسمتان دلسوزتر
ما هم مثل شما اهل شوخی و طنز هستیم .گرچه سطح لطایفمان از مردم کوچه بازار کمی بالاتر است،ولی شیرین و بی ریا ست و صورتهای بغض الوده را هم به خنده وامی دارد،
شاید باور نکنید ،
بسیاری از لطایف شیرین و پیامکهای شادی اورتان ،ساخته همین طلبه هاست.
این وعده خداست که حزن و اندوه را از دل مؤمنین بردارد ،
وان وعدالله حق
ما هم مثل شما شوخی میکنیم در طنزمان ،فحش و مسخرگی و تهمت و غیبت نیست.
نکته های بزرگ را در قالب لطایف نغز می اراییم.
شاید ،بین ما هم طلبه ای باشد که در اعمال و رفتار خود ،دقت لازمه را ندارد ،با این همه اغلب روحانیون ،جمعی دلسوز و مهربانند
معیشت اغلبمان در سطح متوسط به پایین جامعه هست و درست در کنار شما و با شما هستیم و گاهی حتی بسته تر
حدیث معروفی از رسول خدا که صلوات خدا و بندگان پاک او بر ایشان باد امده که میفرمایند :
سه گروه حتی در بین مردم خود هم غریبند ،
قران مسجد عالم
قران وقتی که خوانده نشود(و طبیعتا به ان عمل نشود)
مسجد وقتی کسی در ان نماز نخواند و رونق نداشته باشد
و سه :عالم دینی که از او در مورد دین و دنیا سؤال نشود و در محضر گفتمانش کسی حضور نیابد
اینها به خاطر دلسوزی شدید علما نسبت به مردم است،چون هم راه را میشناسد م هم احتیاجات روحی روانی مردم را بهتر از خودشان میداند
طلبگی عالم غریبیست عالم عشق و عرفان ،عالم زندگی پاک و حقیقی
درس ان زیبا و روح نواز است گرچه بسیار سخت باشد و کلامش در جانها فرو میرود و نگاهش بر زمین نقش میبندد . سکوتش معنا دار و خروشش وحشت افرین است .(اینها را میگویم چون هم دانشگاه را تجربه کرده ام و هم با عالم حوزویان دم خور شده ام.)
گاهی از تنهایی دلم میگیرد .
کمتر به مجالس زنانه میروم ،عقابی را میمانم که همنشین مرغکان زمینی شده .
در عالم بالا سیر میکنم و با گفتگوهای عارفانه و فلسفی و تفسیر کتابی چون قران (تودرتو و پرده در پرده)سرو کار دارم
گاهی فرشتگان را با چشم علمم میبینم (علم الیقین)
ولی
ایشان در فکر رنگ لباس و مد روز و پرده های زرین وظرف و کوزه و بز و بره....وای که چقدر!
چشم و هم چشمی کودکانه و خامشان، دلم را چنگ میزند،البته من نمیگویم این حرفها همه پوچ است ،خب زن بودن هم عالم خودش را دارد . ولی ،
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
این دلنوشته ها همه به خاطر برخورد بعضی هاست که مدام طلبگی را چون چماق بر سرمان میکوبند و شده اند اتو گیر ،تا تقی به توققی میخورد ازارمان میدهند
اما
ما بنا بر علم خود تشخیص داریم و بنا بر دستورات دینی خود عمل میکنیم ،باشد که چون افرادی نباشیم که ان یگانه رد موردشان فرموده
:أتامرون الناس و تنسون انفسکم،وانتم تتلون الکتاب ،افلا تعقلون
در اخرالزمان نگهداری ایمان از کندن پوست تن هم سختتر است ،
(خصوصا که ما زن هستیم و احساساتمان قوی تر )لذا از همه بزرگواران خواهشمندم دعایمان کنند .
از هر کرانه تیر دعا کرده ام رها باشد کز ان میانه یکی کارگر شود
در خاک فرو میروند
و ازخاک سر برون میکنند
و
وقتی بالهاشان در اسمان ابی باز شد
بی هیچ منیتی
دست دعا میگشایند
وچون
سینه هاشان با تبر زندگی زخمی شد
بر خاک سجده میکنند
سروها
که همیشه سبزو پایدارند