سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اصحاب یمین

الهی فلم اسلط علی حسن ظنی قنوط الایاس(خدایا ناامیدی را بر من غال

نمی دانم قصه ،قصه امتحان است یا ابتلا ،قصه رنج است یا بلا

قلب کوچک من در کوی وبرزن این پیچاپیچ پردردسر از پا افتاده است

هر روز ورقی تازه و  امتحانی نو و....باز رفوزگی!!!
نتیجه فرق چندانی نمی کند ، نه من بالا میروم ،نه او از انتظارش فرو می نشیند
بنده ای پر شرم و بیشرم
روحی سپید و پر از سیاهی

 در کوچه پس کوچه های زندگیم در جا میزنم و به این خوشم که فردایی هست!!

در دلم بود که ادم شوم اما نشدم           بی خبر از همه عالم شوم اما نشدم

و حیف فردا می اید و من غافل از فردا
همیشه می گویم دیروز چه بود که امروز چه باشد و امروز چه بود که فردا نباشد

خدای من ،در دنیایی که قطره قطره بارانش با حساب فرود می اید
 در دنیایی که با هر گناه ولو به ظاهر کوچک ،حداقل تا پانزده روز از خیرات محروم می شوی
در دفتر امتحان من که در هر گوشه ان سیاه مشق مرا می بینی

با این حساب و کتاب دقیق من با این بار سنگین ،اگر از عاقبت کار نترسم چه کنم؟
فلا یمکن الفرار من حکو متک
خدای مهربانم دلم از این میسوزد که هرچه باشم باز دلم با غیر تو بیگانه است و فقط با نام تو ارام میگیرد
الهی لو ادخلت فی النار اعلمت اهلها انی احبک
ای نازنینی که با چند استغفرالله درونی ،عذاب را از کوله بار افریده خودت برمی داری

ز استانه لطفت بگو مرانندم             کجا روم چه کنم ،با تو کار دارم من  

بسته ام در خم گیسوی تو امید دراز                 

این مبادا که کند دست طلب کوتاهم

ذره خاکم و در کوی تو ام جای خوش است      

  ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم 


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/11/18ساعت 8:51 صبح توسط عابر نظرات ( ) |